دین باید انسانی باشد

Image and video hosting by TinyPic

دین باید انسانی باشد. همانقدر که آدمیان برای دین‌اند، دین هم برای آدمیان است. عادلانه بودن، فطری بودن، حق بودن و انسانی بودن، از جمله اوصافی است که هر دین باید واجد باشد و احکام درونی دین باید با آن اوصاف بیرونی موافق افتد تا پذیرفتنی گردد.

هیچ‌کس را نمی‌توان مجبور کرد که به نام خدا و به نام تاریخ و به نام ملت و امثال آن، به امر ضدانسانی و ضدحقیقت و ضدعدالت گردن نهد؛ پس تشخیص انسانی بودن دین مقدم بر تشخیص خدایی بودن آن است. و حق بشر است که دین‌های غیرانسانی را نپذیرد و بلکه آنها را به دلیل غیرانسانی بودن، غیرآسمانی هم بشناسد.

هر مذهبی، معرف رابطه‌ی خاصی بین انسان و خداست. همین رابطه‌ی خاص، شکل‌دهنده‌ی سمت‌گیری‌ها و رفتارهای مؤمنان با یکدیگر است. اعتقاد به خدایی رحیم نوعی رفتار را ایجاب ‌می‌کند، و پرستش خدایی غیراخلاقی رفتاری دیگر را. رد دین یهود توسط هگل، دقیقاً مبتنی بر همین نکته بود. هگل می‌اندیشید که در دین یهود رابطه‌ی بین خدا و مؤمنان، رابطه‌ی ارباب و برده است که بسیار غیرانسانی است. از نظر وی مسیحیت از این نظر وضع بهتری دارد.

دموکراسی راستین نیازمند معیارهای عالی اخلاقی است و از این رو در سنت‌های مذهبی که خدایشان رعایت این معیارها را واجب نمی‌شمرد، دموکراسی دست یافتنی نیست. این امر نشان‌دهنده‌ی اهمیت نقش نگرش‌های مذهبی در فراز و فرود دموکراسی است. داشتن پارلمان یا نهاد رأی‌‌‌‌گیری، دموکراسی را به هیچ وجه تضمین نمی‌کند. برای آن منظور، اصلاح گرایش نسبت به ارزش‌ها و حقایقی چون «خدا»، «انسان»، «علم»، «عدالت»، «قدرت»، «ثروت» و غیره، فوق‌العاده ضروری است.

دکتر عبدالکریم سروش، کتاب «فربه‌تر از ایدئولوژی»، بخش دوم، موسسه فرهنگی صراط، ۱۳۷۲.

کمی تواضع روشنفکرانه؛ تنها راه صلح

Image and video hosting by TinyPic

من ممکن است خیلی چیزها باشم، اما دشمن مذهب نیستم. مذهب من آئین شکوه و سطوت جهان، آزادی و خلاقیت انسان‌های شگفت‌انگیز است، وحشت و رنج مردم نومیدی است که می‌توانیم به آنها کمک کنیم. گستره‌ی خوبی و بدی که در تاریخ بشر ظهور یافته و پی‌در‌پی ظهور می‌یابد، پیام مسرت‌بخشی که می‌توانیم با آن زندگی انسان‌ها را طولانی‌تر کنیم؛ به ویژه زنان و کودکانی که دشوارترین زندگی‌ها را تجربه کرده‌اند. من چیز دیگری را به این نام نمی‌شناسم، و اگر چه تکاپوی علمی در راه حقیقت بخشی از مذهب من است، فرضیه‌های معظم علمی مذهب نیستند و نباید باشند.

به نظر من فقط یک راه -بسیار دشوار و طولانی- برای صلح وجود دارد. ‌شاید ما قبل از اینکه گامی به سوی صلح برداریم، با یک جنگ هسته‌ای روبرو شویم. روشنفکران که عمدتاً بیشترین حسن‌نیت را دارند، ابتدا باید تشویق شوند که کمی بیشتر متواضع باشند و سعی نکنند که نقش رهبری را به عهده بگیرند. هیچ ایدئولوژی و مذهب جدیدی کارگشا نیست، بلکه به‌جای آن به «کمی تواضع روشنفکرانه» نیاز داریم.

ما روشنفکران چیزی نمی‌دانیم، ما کورکورانه حرکت می‌کنیم. آن گروه از ما که عالِم هستیم موظفیم که کمی متواضع‌تر، و مهم‌تر از آن، کمتر جزم‌گرا باشیم. در غیر این صورت علم -که بزرگترین و نویدبخش‌ترین آفریده‌ی بشری است- در حاشیه قرار خواهد گرفت. روشنفکران چیزی نمی‌دانند و فقدان تواضع نزد آنها و بی‌پروایی‌‌شان، شاید بزرگترین مانع در برابر صلح بر روی زمین باشد. بزرگترین امید آن است که به‌رغم کبر و غرورشان آنقدر ابله نباشند که این مسئله را تشخیص ندهند.

اشتباهات ما همچنان ادامه خواهد داشت. اما این امید وجود دارد که این فرضیه درست از کار درآید: بدون ایدئولوژی جنگی در کار نخواهد بود. مبارزه علیه ایدئولوژی‌ها در هر حال ارزشمند است.

کارل پوپر، سخنرانی «معرفت‌شناسی و مسئله‌‌ی صلح» ایراد شده در اوت ۱۹۸۵ در زوریخ، کتاب «زندگی سراسر حل مسئله است» ترجمه‌ی شهریار خواجیان.