شریعتی،نقد زهد و استحمار مذهبی

PicsArt_1435072399709

مذهب استحمارگر،هم من ستمدیده را وادار می کند که انتقامم را به بعد از مرگ موکول کنم،هم من ستمکار را امید می دهد که برای جبران و بخشش ستم هایی که کردم،لازم نیست که ستمدیده را راضی کنم،بلکه لازم است که «متولیان خدا و مذهب»را راضی کنم.خود او-یا آنها-از طرف همۀ ستمدیده ها و حتی از طرف خدا،سند «او،کی»(O.K)می دهد که برو بهشت!این است که مذهب-هر دو طبقه-را به استحمار می خواند،و همۀ مسایل عینی را تبدیل می کند به «مسایل ذهنی».همۀ مسئوولیت های اجتماعی را،که روی دوش هرکس-فردفرد-سنگینی می کند،با یک مقدار حیله های خاصی،که فقط همین متولیان رسمی و واسطه های رسمی و حرفه ای می دانند،به سادگی بر می دارد.این،استحمار مذهبی است.

زهد یک نوع استحمار است. زهد، به انسان، که دارای حقوق اجتماعی و انسانی و دارای نیازهای طبیعی است،می گوید: «دندان طمعت را از همه اینها بکن» [زهد] انسان را در حد ضعیف ترین نیازها به چند قلم نیاز بسیار اندک، در سطح یک حیوان، نگه می ‌دارد و بدین گونه هم به «خودآگاهی» من به عنوان انسانی که همه نعمت های جهان برای من آفریده شده، و من باید برخوردار  باشم- و هیچکس حق ندارد حق مرا سلب کند،که من خودم را کنار بکشم،بادامی بسازم،و خیلی هم منت بر سر خدا بگذارم،که چنین«خریتی»به خرج داده ام،و خیلی زحمت کشیده ام که غذایی که او برایم درست کرده،نخورده ام!-[لطمه می زند]و هم تودۀ مردم را به سود دشمنان مردم که آزگر و غارتگرند،به «زهد» می خواند.این است که می بینیم زهد،شمشیر پنبه ای نرمی است که با آن،ستم می کنند!

دکتر علی شریعتی-خودآگاهی و استحمار،ص 39 و 40.