زندان روزنامه نگاران

 

 

خبرها حاکی از بازداشت گروهی چند تن از روزنامه نگاران،در طی روزهای اخیر است.تا کنون تنها یکی از روزنامه نگاران بازداشتی،آزاد شده است.وزارت اطلاعات از بازداشت افراد بیشتری در روزهای آینده خبر داد.بازداشت روزنامه نگاران،توقیف روزنامه ها و بازداشت نویسندگان دگر اندیش در جمهوری اسلامی، سابقه ی چندین و چندساله داشته است و سران نظامی جمهوری اسلامی،با آن دسته از نویسندگان و روزنامه نگارانی که آنچه حکومت می خواهد و آنچه حکومت می نویسد و می اندیشد را نمی نویسند و نمی اندیشند،جنگ و ستیز داشته اند.نبرد حکومت با نویسندگان و روزنامه نگاران و روزنامه ها البته عجیب نیست و هر حکومت مستبد و دیکتاتور برای بقا به دفع متفکران و نویسندگان و به سدی برای منع اطلاع رسانی در کشور نیاز دارد و نویسنده و متفکر برای بقای حکومت،مضر خواهد بود.

این کارزار، تنها مختص به یک یا دو سال نیست و این بازداشت ها و توقیف روزنامه ها و قطع قلم نویسندگان تنها مربوط به دوران ریاست آقای احمدی نژاد نیست.توقیف روزنامه آیندگان در زمان رهبری آیت الله خمینی شاید شروع ماجرا بود.در روزهای اولیه ی رهبری آقای خامنه ای،شاهد ترور روشنفکران و متفکرین دگر اندیش در خارج کشور،بازداشت و تهدید و شکنجه نویسندگان و سیاسیون منتقد و مخالف، بودیم.اما در دوران ریاست احمدی نژاد که دولت نقش سنبل را ایفا کرده و تابع حکومت است،برخورد با مطبوعات و نویسندگان شدت گرفته و خط قرمزها افزایش یافته است.

با وجود محدودیت ها و خط قرمز هایی که چه از منظر قانونی و چه از منظر اخلاقی و چه از منظر مذهبی و شرعی،اعتباری ندارند و هر روز به تعداد این خط قرمزها اضافه می شود،با چنین اوضاع محدودی که مشخص نیست خط قرمزها چیست،روزنامه ها توقیف می شوند و روزنامه نگاران بازداشت می شوند و نویسندگان از نوشتن محدود می شوند.

جمهوری اسلامی از اطلاع رسانی می هراسد.از خبرهای روزانه در جهان می هراسد.چرا که ایران یک سیاست شکست خورده و اقتصادی فلج و سیاستمدارانی احمق دارد که نتوانستند اوضاع بد کشور را سامان دهند.حکومت دوست ندارد صدای مخالفان و منتقدان و مطبوعات و رسانه های غیر درباری را بشنود.فشار بر روزنامه نگاران و مطبوعات داخل کشور و هجمه ها علیه رسانه های فارسی زبان خارج کشور، ناشی از این وحشت است.حکومت از آگاهی مردم نسبت به درد جامعه می ترسد.با مطبوعات و رسانه هایی که در اختیار دارد، با شگرد و شعبده بازی و افسانه سرایی و اکاذیب و چرندیات،وضعیت کشور را سفید و مطلوب نشان می دهد و از بحران سیاسی و اقتصادی غرب و آمریکا می گوید.از بحران هویت در کشورهای غربی می گوید.از دلار ۴ هزار تومان و تورم ۲۱ درصد در داخل کشور، نمی گوید.از بی کاری و بچه های کار نمی گوید.از فقر نمی گوید.از درد جامعه نمی گوید.چرا که گفتن درد جامعه، ناتوانی نظام را برای مدیریت کشور نشان می دهد.

جرم این روزنامه نگاران،ارتباط آنان با رسانه های خارجی معرفی شده است.بدون ارائه دلیل و مدرک معتبر!این اولین بار نیست که جمهوری اسلامی به مخالفان و معترضین بدون دلیل برچسب می زند و به این شکل آنان را محکوم می کند.این سیاست سیاه و سفید و تقدیس و ابلیس سازی حکومت است.سیاستمداران و فعالینی که روزی در جمهوری اسلامی دارای مقام بودند، امروز سران فتنه و منافق معرفی می شوند.مردمی که اگر تابع آقا باشند مردمی آگاه،مومن،بیدار و همیشه در صحنه معرفی می شوند و مردمی که با حکومت مخالف باشند یا به آن نقد داشته باشند مردمی احمق،فریب خورده،اغتشاش گر،فتنه گر و…معرفی می شوند.حالا هم وقتی مطبوعات درباری نامه فدایت شوم برای آقا می نویسند و دهان بسته و چشم بسته دهان و چشم دیگری را می بندند،نوشته هایشان و مقالات این درباری ها مفید محسوب می شود، حال اگر درباری نباشند و چشم و دهان دیگری را باز کنند،جاسوس آمریکا و انگلیس و بیگانه محسوب می شوند.

لجاجت و دشمنی رسانه های غیر حرفه ای و مطبوعات درباری ایران و حکومت ایران با رسانه های فارسی زبان خارج از کشور کار را به جایی رسانده است که حکومت ایران با ساخت صفحات جعلی و غیر اخلاقی و انتشار اخبار دروغ در مطبوعات و خبرگزاری های افسانه سرا درباری، علیه کارکنان شبکه ها و رسانه های خارجی،سعی دارند اعتبار این رسانه ها را زیر سوال ببرند!سایت ها و خبرگزاری های حکومتی،در کنار دیگر خزعبلات،خبر از فلان بحث فلان مجری بی بی سی در فیس بوک را می دهند.خبر از رابطه نا مشروع فلان مجری با فلان مدیر را می دهند.چنان صحنه را برای بیننده و خواننده وصف می کنند که گویی با چشمان خود با فاصله ی چند میلی متری با این صحنه،شاهد یا حتی عمل کننده در این رابطه بودند!در طی این چند روز هم،رادیو فردا از حملات اینترنتی به ۱۵ روزنامه نگارش خبر داد!این قصه سر دراز دارد!

اما به جرمی که دستگاه های قضائی کشور برای روزنامه نگاران در بند در نظر گرفته اند، بازگردیم.جرم این افراد درباری نبودن آنهاست و به دشمنی حکومت با مطبوعات غیر درباری و هراس حکومت از اطلاع رسانی و سیاست سفید و سیاه حکومت برمی گردد.این جرم هم تنها مدرکی است که حکومت می تواند برای قانع کردن اذهان عمومی آن را ارائه دهد.روزنامه ها هم به دلیل فشاری که بر آنها حاکم است،نمی توانند در خصوص این موضوع مقاله یا مطلبی منتشر کنند.حکومت امروز ایران به روزنامه نگار و مطبوعات درباری که انعکاس دهنده افکار پلید سران نظام هستند و عوامی که چشم و دهان بسته تسلیم حکومت شده اند، نیاز دارد.به شاعری که اعتراض کند،به نویسنده ای که نقد کند،به روزنامه نگاری که اطلاع رسانی کند و به جامعه ای که فریاد بزند،احتیاج ندارد و به هر چه احتیاج ندارد،آن را محو می کند. این خصلت حکومت های مستبد و روبه زوال است.

حتی اگر چنین بنگریم که این روزنامه نگاران عزیز،با رسانه های فارسی زبان خارج از کشور در ارتباط بودند،این مسئله هم نمی تواند مجوزی برای بازداشت این روزنامه نگاران،صادر کند.روزنامه نگارانی که در کشور شاهد این محدودیت ها بوده اند و دریافتند که جمهوری اسلامی نیازی به این افراد ندارد و زندان آینده ی این افراد خواهد بود،به این رسانه ها کوچ کرده اند.مسعود بهنود که یکی از بزرگترین روزنامه نگاران ایرانی بود،در رسانه بی بی سی مشغول به کار است.حتی اگر به چرندیات وزارت اطلاعات باور داشته باشیم،باید بپرسیم چرا با رسانه های خارج از کشور در ارتباط بوده اند؟آیا این مسئله جرم است؟حتی اگر با رسانه های خارج از کشور در ارتباط بوده اند،این مسئله ناشی از ضعف رسانه های داخلی و بی اهمیتی حکومت نسبت به این افراد است.وقتی فلان فعال سیاسی اصلاح طلب یا فعال روزنامه نگاری،می بیند در رسانه ملی جایی برای وی وجود ندارد، به سراغ رسانه هایی می رود که لااقل برای متفکرین و برای نویسندگان ارزش قائل هستند.این مسئله که روزنامه نگاران به هدف جاسوسی با رسانه های خارجی در ارتباط بودند هم ناشی از سیاست ها و دیدگاه های جمهوری اسلامی به مخالفین است.به هر حال هر دیکتاتوری به شکلی مخالف خود را صدا می زند.شاه مخالفین را خرابکار،قذافی مخالفین را موش مورد خطاب قرار داد و بشار اسد مخالفین را تروریست و جمهوری اسلامی هم منتقدین و مخالفین را جاسوس آمریکا و انگلیس صدا می زند.تهدید مجریان بی بی سی و رادیو فردا برای آزار خانواده های آنان در ایران،حمله اینترنتی به رسانه های خارجی،ساخت سایت های جعلی و فیس بوک های جعلی علیه مجریان رسانه های خارجی،توهین و تهمت به صادق صبا و مجریان زن بی بی سی،جرم است.

با چنین اوضاعی که مردم با اعتراض در خیابان ها سرکوب می شوند و از نظر حکومت مفسد فی الارض هستند و خونشان مباح است ،جدا از حذف کلی ملی مذهبی ها و سکولارها و ملی گرایان و دگر اندیشان از چرخه قدرت،فعالین سیاسی اصلاح طلب حذف می شوند،با فضای موجود در اینترنت و فضای مجازی و فیلترینگ شدید علیه سایت ها و وبلاگ های معترض و مخالف که ایران را به سیاه چاله اینترنتی تبدیل کرده و بازداشت و تهدید و مرگ وبلاگ نویسان،با فضای محدود مطبوعات و خط قرمزهای موجود و بازداشت روزنامه نگاران،با این فضای خفقان در ایران،در اوج گستاخی و حماقت مطلق می توان گفت ایران کشور آزادی است و در ایران آزادی مطلق وجود دارد!باید پرسید کدام آزادی؟آزادی برای حاکمیت و دولت که بتواند منتقدان و مخالفین را بازداشت کند،بکشد و تهدید کند؟ یا آزادی برای جامعه که بتواند نقد کند مخالفتش را بیان کند بدون آنکه تهدید شود،بازداشت شود،کشته شود؟!اگر منظور از آزادی از نوع اول است،در ایران، آزادی فرامطلق وجود دارد!

انتقاد و اعتراض و مخالفت حق جامعه است.حق روزنامه نگار و نویسنده است.یک روزنامه نگار،یک شهروند، نباید پاسخگوی مخالفت یا اعتراضش باشد.مشکل جامعه نیست،مشکل حکومت و مسئولین هستند که توانایی انجام کار ندارند.وقتی توان ریاست و حکومت ندارند،باید طاقت انتقاد و اعتراض را داشته باشند!باید نگاهی به انتقادها و اعتراض ها داشته باشند و طبق این انتقادها، سیاست خود را اصلاح کنند.حکومت اگر دارای نقص و اشتباه و مشکل نیست،اگر در حکومت فساد وجود ندارد،اگر استبداد نیست،پس این شرایط محدود سیاسی چیست؟این هراس از رسانه ها و این هراس از اطلاع رسانی چیست؟حکومتی که مستبد نیست و فساد آن را فرا نگرفته است،دیکتاتور بر آن حکومت نمی کند،از بی بی سی و مطبوعات و روزنامه نگاران نمی ترسد!از انتقادها نمی هراسد!