اگر از شما بپرسند،قرآن چه کتابی است؟آیا خواهید گفت کتاب فلسفی است؟آیا خواهید گفت کتاب علمی است؟(به معنای Science و Scientific که همه ما با او آشنایی داریم)خواهید گفت کتاب روانشناسی است؟چه خواهید گفت؟
سوال کوچکی نیست،سوال مهمی هم است.جواب آن هم به نظر من،در خود قرآن است.این کتاب نه فلسفه است،نه علم است،نه روانشناسی است،نه علوم خفیه است،نه طلسمات است نه نیرنجات است،هیچ کدام اینها نیست؛کتاب هدایت است.بارها و بارها،در قرآن این نکته آمده است که قرآن کتاب موعظه است،کتاب هدایت است و نور است و شفاست و حکمت است و امثال اینها؛یعنی،هیچ یک از این دانش های متعارفی که ما داریم،نیست.با همین داوری شما به راحتی می توانید بفهمید که کسانی که،سرمایه گذاری کردند و به خیال خود،تفسیرهای علمی و فلسفی خیلی پیچیده ارائه کرده اند،قاعدتاً از مسیر منحرف شده اند.
این کتاب در درجۀ اول نه در مقام تعلیم فلسفه بوده است،نه در مقام تعلیم علم بوده است و نه در مقام تعلیم جادوگری و علوم خفیه و امثال اینها،یا ورد خواندن یا برای شفای بیماران به کار بردن و بالا سر آنها گذاشتن و سر مقبره ها و گورها خواندن و برای ثواب بردن و علی الاصول هیچ کدام اینها نبوده است؛برای اینکه هیچ یک از این توصیفات در باب قرآن،در خود قرآن نیامده است.دیگران بعدها از این حواشی ساخته اند یا این قرآن را در استخدام این مقاصد نازل و احیاناً منحرف،گرفته اند.
من خوب به یاد دارم،که وقتی تفسیر«پرتوی از قرآن»مرحوم طالقانی را مطالعه می کردم،مقدمۀ این تفسیر تماماً در مقام بیان این است که قرآن چگونه کتابی است؟و نهایتاً هم ایشان،به همین نتیجه می رسد که بهترین وصفی که برای قرآن می توان گفت،بهترین تعریفی که می توان داد همین است:یک کتابی برای هدایت.
حالا شما می توانید از همینجا،از خودتان سوال کنید که آیا علم(Science)نقش هدایتی دارد یا ندارد؟فلسفه،فلسفۀ آنالیتیک(Analytic philosophy)فلسفه کانتیننتال(Continental philosophy)غیر کانتیننتال،نقش هدایتی دارد یا ندارد؟و هرچه از این قبیل است تا به خوبی و به درستی تفاوت و تمایز این کتاب را،از کتاب های دیگر دریابیم.
دانستن اینکه،این کتاب چه کتابی است،فوق العاده اهمیت دارد؛به خاطر اینکه،انتظارات ما را از این کتاب شکل می دهد که شما چه انتظاری از این کتاب ببرید،چه توقعی داشته باشید،وقتی باز می کنید و می خوانید،متوقع باشید چه چیزی به شما بدهد و بگوید و دنبال چه چیزی در این کتاب بگردید،این فوق العاده مهم است؛برای اینکه اگر این قطب نما،دست شما نباشد،این انتظارشناسی با شما نباشد و ندانید دنبال چه می گردید و چه کتابی را به دست دارید،می توانید فرسنگها این سو و آن سو بروید و سررشته را گم کنید اساساً،و ندانید که چه استفاده ای از این کتاب باید ببرید،می تواند این کتاب کاملا برای شما آن وقت غیر مفید باشد.برای اینکه به قول کسی بود می گفت که:یک آقایی از من پرسید،فلسفه به چه درد می خورد؟گفتم شما بگو تا بدانم درد تو چیست،ممکن است شما یک دردی داشته باشید که اتفاقا فلسفه به درد شما نخورد.مهم همین است،آن درد را باید تعریف کرد و باید دانست که این کتاب،برای درمان کدام درد آمده است.اگر این را ما ندانیم،به بیراهه خواهیم رفت،کما اینکه بسیاری از کسان به بیراهه رفته اند.
من به یاد دارم،درست قبل از انقلاب،و آن سالهای خونین و پر مبارزه،چریک های شهری،چریک های روستایی،اینها که از همه سو آمده بودند.مارکسیسم هم که به منزلۀ علم مبارزه در ایران تعریف شده بود،و همه زیر بغلشان کتابی از لنین و از استالین و از پلخانوف و این و آن داشتند.گاهی که من مباحثاتی با پاره ای از همین چپ روان داشتم،به صراحت می گفتند ما دریافتیم که قرآن،کتاب مبارزه نیست؛بنابراین ما این کتاب را فرونهاده ایم،به کار ما نمی آید.اینها انتظارشان این بود که قرآن به اینها راه و روش چریکی را یاد بدهد،که چگونه باید با نظام سلطه حاکم بر ایران و یا در جهان یا با امپریالیسم جهانخوار،بجنگند و چه تاکتیک هایی به کار ببرند.خب،بدیهی بود اینها در قرآن پیدا نمی شد.
من به خوبی یادم است که می رفتم سراغ سوره توبه،خب سوره توبه جنگی ترین سوره قرآن است،متعلق است به آن حامل و حاوی آیاتی است که درس جنگ به پیامبر می دهد،یا توصیۀ مواجهه جنگجویانه با دشمنان.ولی نه به این معنا که علم جنگیدن در آنجاست و یا تاکتیک های جنگیدن در آن سوره معرفی شده است،این تاکتیک ها که،متغیر است اینها که امر ثابتی نیست که برای همه زمان ها کسی بتواند درس آنها را به کسی بدهد.و بعد هم سرخورده می شدند،من بسیاری از افراد را که تا الان نامشان را به یاد دارم دیدم که اینها رفته رفته از قرآن و از اسلام،دور شدند،فاصله گرفتند،کناره گرفتند و صد در صد جذب مکتب مارکسیسم شدند؛به خاطر اینکه می گفتند در آنجا ما راه مبارزه و علم مبارزه را میاموزیم.اما در اینجا و در قرآن،خبری از اینها نیست،دائماً به ما پند می دهد،موعظه می دهد،تذکار می دهد،یادآوری می کند،درس تقوا می دهد،درس خوف از خداوند می دهد،اینها چیزی نیست که در مبارزات شهری و روستایی در مقابل امپریالیسم به کار بیاید.
خب،اگر شما قرآن را باز کنید اگر بخواهید از درون آن فلسفه هم بیرون بیاورید،شما را ناکام خواهد گذاشت،اگر شما بخواهید علم بیرون بیاورید،فیزیک بیرون بیاورید و… شما را ناکام خواهد گذاشت؛انتظار شما انتظار نادرستی است،چنین توقعی را نباید از این کتاب داشته باشید، اگر مثل برخی از افراد بسیار افراطی و باید بگویم نادان،فکر کنید که در این کتاب همه چیز پیدا می شود،آن که دیگر واویلا!یعنی به مراتب و به اضعاف مضاعف شما ناکام خواهید بود.
هستند کسانی که واقعا معتقدند که به دلیل اینکه بعضی از آیات قرآن را،غلط خوانده اند و غلط معنی کرده اند،گمان می کنند که در این کتاب همه چیز پیدا می شود و اینکه خداوند گفته است»مَّا فَرَّطْنَا فِي الكِتَابِ مِن شَيْءٍ[1]؛ما در کتاب از هیچ چیزی فروگذار نکرده ایم و همه چیز را آوردیم»گمان می کنند که آن کتاب،یعنی کتاب قرآن.و بعد به تکلف می کوشند تا هر وصل یا رابطی را از این کتاب بیرون بکشند و انتظار داشته باشند.
پاره ای از علمای نامدار زمانه ما،از مراجع هم چنین سخنانی گفته اند و می گویند،گفته اند ما باید از سوره نوح که درباره کشتی نوح است علم کشتی سازی را بیرون بیاوریم،از سوره نور باید علم فیزیک بیرون بیاوریم.من گمان می کنم که،دست کم برای جمع حاضر،برای فرهیختگان امروزی،این سخنان بسیار تاریخ مصرف آن گذشته است؛اما خطرناک است برای اینکه در ما توقعی ایجاد می کند که این توقع برنیامدنی است،و در اثر برنیامدن آنگاه پیامدی دارد که آن پیامد دورتر کردن ماست از این کتاب و بهره نبردن از این سرمایۀ عظیم.پس در درجۀ اول بگذارید به خود تعریفی که قرآن از قرآن می دهد ما پابند باشیم،و پای خود را فراتر نگذاریم.
«هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ[2]؛این کتاب،کتاب هدایت است»هیچ چیز دیگری نیست.آنچه که می تواند آدمی را هدایت کند،در این کتاب یافت می شود.خب،این نکته اول تعریف قرآن و تنظیم توقع ما از قرآن که در آن به دنبال هدایت باشیم.هدایت هم چند جور صورت می گیرد،خود قرآن البته می گوید ما اینها را بیشتر به صورت موعظه بیان می کنیم.»هَـذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ[3]؛ما بیان می کنیم به صورت روشن و موعظه هم می کنیم مردم را».ببینید،این موعظه مسئله خیلی مهمی است ما امروز هم،اهمیت این را فراموش کردیم.همه ما احتیاج داریم یک کسی،مخصوصا یک بزرگ تری ما را موعظه بکند.بسیاری از چیزها هست که شاید خود ما بدانیم اما در ما موثر نباشد.دیگری از یک ارتفاعی،و با یک بیانی،و با چیدن یک مقدماتی،اگر آن نکات را به ما بگوید و دل ما را تکان دهد،جان ما را به جنبش وادارد،یک زلزله ای در وجود ما بیفکند،آن موقع ما را عوض می کند.
گوشه هایی از سخنرانی دکتر عبدالکریم سروش در دانشگاه جورج واشنگتن در ماه مبارک رمضان تحت عنوان رمضان و قرآن (26July 2013)
____________________________________________________________
1-سوره انعام،آیه 38
2- سوره بقره،آیه 185
3-سوره آل عمران،آیه 138
Filed under: Uncategorized | Tagged: Analytic philosophy، Continental philosophy، Science، فلسفۀ آنالیتیک، فلسفه، فلسفه کانتیننتال، قرآن، قرآن چه کتابی است؟، قرآن و رمضان، قرآن و علم، قرآن کتاب علم، ماه رمضان، معجزات علمی قرآن، وحی، یه شب ماه میاد، پند، پیامبر، این کتاب چیزی جز هدایت نیست، خطاهای علمی قرآن، دین، دکتر عبدالکریم سروش، سروش، شهروند سبز، علم، علم و دین، علما، عبدالکریم سروش | Leave a comment »