اندر حکایت آزادی مطبوعات در ایران

 

روز عید غدیر،مقاله ای که در روزنامۀ «بهار» چاپ شد و همین مقاله در این روز،جنجالی به پا کرد و در نهایت موجب اعتذار روزنامه بهار و سرانجام توقیف آن شد.مقاله ای که تحت عنوان«امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟»در روزنامه بهار توسط دکتر سید علی اصغر غروی منتشر شد،موجب اعتراض رسانه ها و مطبوعات و گروه های افراطی مذهبی و شیعی در این ایام گردید که به توقیف این روزنامه انجامید.

تا آنجا که می دانم،جناب غروی،فرزند آیت الله غروی،انسانی فرهیخته،محترم و متدین است؛پدر مرحوم ایشان،آیت الله غروی هم انسانی معتدل و متواضع در صدور فتوا و احکام دینی و فقهی بود.آنچه در مقاله  دکتر غروی ذکر شده است،نفی امامت حضرت علی نبوده است و باید به دقت این مقاله را بررسی و تحلیل کرد.ابتدا در خصوص توقیف و موهن خواندن این مقاله و برخورد نیروهای قضایی با آن،سخنی بگویم.

متاسفانه،در کشور ما ایران،سالهاست که نگاهی امنیتی و بسته به فضای مطبوعات و رسانه ها می شود و همیشه این نگاه حکومت نسبت به جریان ها و رسانه ها،برای روزنامه نگاران و فعالین سیاسی و دینی که سخن آنها در نقد و مخالفت تمایلات و تفکرات جریان های نظام است،مشکلی پرورانده و آنها را از هر جهت محدود کرده است.قصۀ آزادی بیان سالهاست که از سوی نظام ایران،محدود شده است و اثری از آن در قلم نویسندگان و ناقدان نمی بینیم،در مقابل اما،سران نظام جمهوری اسلامی ایران،مدعی وجود آزادی در ایران هستند و ایران را آزادترین کشور در جهان می دانند؛البته معلوم نیست که غرض و مقصود آنها از آزادی،آزادی بیان و عمل و آزادی پس از بیان برای مردم است یا آزادی مطلق حکومت در برخورد با معترضان و منتقدان؟اگر آزادی از نوع اول یعنی آزادی برای مردم و منتقدان و مخالفان باشد،شواهد نشان می دهد چنین سخنی باطل و مردود است،اما اگر سخن از آزادی نوع دوم آن باشد،یعنی آزادی بی حد و مرز حکومت در برابر مخالفان و منتقدان،باری،چنین آزادی در کشور ما به صورت مطلق آن مشهود است.

سال گذشته نیز با بازداشت روزنامه نگاران همراه بودیم،در روز عید غدیر هم خبرها حاکی از برخورد زشت و حیوانی نیروهای امنیتی با دختران میر حسین موسوی بوده است؛امروز هم فقها و روحانیون افراطی و متحجر،با رویی تعصب آلود و منجمد و عبوس،که تحمل در شنیدن و خواندن سخن مخالف و منتقد را ندارند و مجال سخن را به آنها نمی دهند و همان گونه که در برابر ظلم و جنایت سکوت کردند و یا در رکاب ستمگران،به قساوت و پلیدی می پردازند،در برابر هر فعالیتی که جایگاه موهم آنها را تهدید می کند،و در برابر هر سخن آزادی،قیام کرده و در سرکوب آن می کوشند.

از روزنامۀ کیهان،رسانۀ افسانه سرای جریان افراطی،گرفته تا آملی لاریجانی،خواستار برخورد شدید با این مقاله و این نویسنده محترم شده اند و آن را توهین آمیز خواندند.در خصوص این مقاله بگویم که با لحنی محترمانه و علمی،به بررسی مسئله غدیر پرداخته است،آقای غروی در این مقاله،هیچ اهانتی نه به اسلام و نه به تشیع و نه به جایگاه حضرت علی کرده است،هیچ هتک حرمتی در کار نبود و نوشته فقط یک نقد محترمانه و علمی غدیر بود که نویسنده نه واقعۀ غدیر را رد کرد و نه امامت علی را.نویسنده در این مطلب،سخن از امامت معنوی حضرت علی کرد و امامت را معطوف به خلافت ندانست.در متن انتهایی این مقاله آمده است:«پس پیام غدیر از سوی رسول آزادی و رهایی و عدل، معرفی ولی و امام مردم است تا قیام قیامت، نه تعیین و نصب حاکم سیاسی برای مدتی کوتاه.»

این گونه برخورد با مقالات ناقدان و فرهیختگان،هرچند حامل خطا و اشتباه علمی و تاریخی هم باشد،نه بعید است و نه بدیع.روحانیون متحجر و افراطی ما،هنوز نیاموخته اند و نتوانسته اند خود را با این متد فکری سازگار کنند که اگر کسی در نقد آنها سخن گفت،اگر هم خطا و اشتباه کرد،بایستی با مستندات معقول و مقبول،پاسخی منطقی ارائه داد و آن دلایل و استدلالات را تشریح و تبیین کرد؛نه آنکه منتقد را به جرم نقد و مخالفت،موأخذه و محاکمه نمود و با افترا و اهانت های ناروا،قلم را از او سلب کرد و ایشان را از بیان مسئله ای که از تفکر او برآمده است،محدود کرد.

این نشانه آن دارد که در ایران،استبداد حاکم است و اعتقاد روحانیون و فقهای شیعه،سست است و عاری از دلیل و منطق که هراس سخن مخالف دارند و ناقدان و مخالفان را محدود می کنند.این سخن بسی اشتباه است که در ایران تنها سکولارها و بی دینها محدود شده اند،به اضافه آنها مسلمانانی که لب به انتقاد می گشایند هم سرکوب می شوند.

این فضای بسته و محدود ایران،نتیجه ای جز ممانعت از بحث و گفتگوی علمی و دیالوگ میان جریان ها و گروه های مختلف با تفکرات و عقاید گوناگون ندارد.چنین فضایی که اجازه نقد نمی دهد،اجازه نقد دین نمی دهد،برآیند آن اهانت ها و تهمت هایی است که اسلام ستیزان بر پیکر اسلام جاری می کنند و این مسئله سخت فقها را آزار می دهد؛وقتی راه انتقاد و بحث بر منتقدان دین بسته است،راه دیگری گشوده می شود که راهی جز اهانت و توهین و هجو نیست،وقتی این افراد که نسبت به دین شک و تردید دارند،نسبت به آن نقد دارند،وقتی وارد فضایی آزاد می شوند که نقد و هجو به دین رواست،هر اهانتی را به اسلام روا می دارند.

اینکه این مقاله محترمانه را اهانت و موهن خواندند،بدان جهت است که نیروهای امنیتی،خود را از انتقاد و نکوهش دیگران فارغ کنند،و اینکه مجوز هرگونه برخوردی را با نویسنده این نوشتار،صادر کنند.این سرشت سیاه این افراد است که می گویند انتقاد و مخالفت آزاد است،نقد و اعتراض رواست،اما اگر کسی لب به نقد گشود،اگر کسی لب به استدلال گشود،مقاله و سخن او را به مثابۀ اهانت به مقدسات،محدود و حذف می کنند و با هر رفتار قبیح و زشتی با او مقابله می کنند.

سران نظام با تمسک به این روش و شیوه،از ابتدای انقلاب با حذف ملی-مذهبی ها،روشنفکران دینی،فرهیختگان و اصلاحگران دینی،کارنامه ای سیاه برای نظام رقم زدند.با اهانت و افترا به آنان و فتوای حکم ارتداد و قتل برای آنها،این مسلک فقها و روحانیون متحجر و متعصب در مقابله با سروش ها و مهاجرانی ها و گنجی ها و غروی هاست.

در روزنامه ها و مطبوعات ما و رسانه های ما،بایستی فضایی آزاد پدید آید و هر کسی حق نقد و انتقاد را داشته باشد و آزادی بیان کسب شود نه سلب؛من نمی دانم،انتقاد سکولارها و بی دینها از مقدسات و احکام اسلامی،در مطبوعات چه مشکلی دارد که آملی لاریجانی به آن اعتراض دارد.هر کسی حق انتقاد در مطبوعات و رسانه ها را دارد،همین حق بیان مسائل و آزادی بیان،زمینه را برای بحث و دیالوگ علمی فراهم می کند؛اینکه یک فرد بی دین و سکولار،از پیامبر اسلام در رسانه انتقاد کند،بنده مشکلی در این مسئله نمی بینم و فکر می کنم باید این اتفاق رخ دهد و نمی توان انتقاد را،به عنوان اهانت در نظر گرفت.نباید آزادی بیان و آزادی را گزینشی در اختیار احزاب و گروه ها قرار داد،همه گروه ها با هر عقیده ای که دارند،حق اظهار نظر و آزادی بیان را دارند.هر کسی از منظری به حق می نگرد،در نظر اهل سنت،خیلی از افکار ما شیعیان که در جهان اسلام اقلیت هستیم،حقانیت ندارد و باطل است،آیا مطابق این نگرش،باید آزادی را از شیعیان در کشورهای سنی مذهب گرفت؟

اینکه در کشور شیعه ایران،در پایتخت آن یک مسجد برای اهل سنت وجود ندارد،وقتی مداحان و روحانیون افراطی شیعه در منابر هر اهانتی را بر مسلمانان اهل سنت روا می دانند،و حالا وقتی یک فرد مسلمان و متدین،یک مسئله مذهبی شیعیان را مورد بررسی قرار می دهد و او را مجازات می کنند،این تبعیض است و این نقض آزادی بیان است.همین مسئله شاید سبب عقده و کینه اقلیت های دینی در کشور و گروه های سکولار از نظام شود که این به نفع خود حکومت هم نیست.

این منش و مرام حضرت علی در حکومت بود:

«ضرورت حکومت سخن حقى است، که از آن اراده باطل شده! آرى درست است، فرمانى جز فرمان خدا نیست، ولى اینها مى گویند زمامدارى جز براى خدا نیست، در حالى که مردم به زمامدارى نیک یا بد، نیازمندند، تا مومنان در سایه حکومت، بکار خود مشغول و کافران هم بهره مند شوند، و مردم در استقرار حکومت، زندگى کنند، به وسیله حکومت بیت المال جمع آورى مى گردد و به کمک آن با دشمنان مى توان مبارزه کرد، جاده ها امن و امان، و حق ضعیفان از نیرومندان گرفته مى شود، نیکوکاران در رفاه و از دست بدکاران، در امان مى باشند.»(نهج البلاغه-خطبه 40)

حضرت علی می گوید در حکومت کافران هم بهره مند شوند،چه برسد به یک انسان متدین و مسلمانی چون سید علی اصغر غروی،این مرام حضرت علی است.بنده اهانت واضح به حضرت علی را، از ظلمی که در لباس دین به مردم شود و ستمی که با نام ولایت علی بر دگراندیشان شود، بدتر و قبیح تر نمی دانم.

بیان آزاد هر اندیشه ای رواست و منافاتی با اصول دین هم ندارد.از طرفی اما،چنین برخوردهایی در دولت اعتدال،از سوی نیروهای تند امنیتی،برای ایجاد یاس در میان حامیان دکتر روحانی است که می کوشند پیامی برسانند که گویی چیزی تغییر نکرده است و اصلاحاتی در جامعه به وجود نیامده است.وقتی تعدادی از زندانیان سیاسی آزاد شدند و زمزمه آزادی و برطرف کردن حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی به گوش رسید،نیروهای امنیتی هم وقتی متوجه این تغییرات شدند،محدودیت ها را نیز بیشتر و بیشتر کردند.

__________________________________

مقاله»امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟«

نقدی به مقاله “امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی”

خدا در روستای ماست/کدخدایی که گمان کرده خدای ده ماست

همای مستان

خدا در روستای ماست

خدا در روستای ما کشاورز است

خدا را دیده‌ام با کارگر‌ها مهر را می‌‌کاشت ،ایمان را درو میکرد

خدا با باد می‌رقصید و بر روی چمن‌ها میدوید و میدوید از روی شالیزار

خدا با ابر می‌‌گریست اشکهایش را تهی میکرد روی کشت زار روستای ما

خدا با کدخدای روستای ما برادر نیست

خدا از آبشار کوه‌های روستا جاریست

کنار چشمه ی پاکی، من او‌را دیده‌ام با دست‌های ساده و خاکی

خدا هم همچو دیگر مردمان روستا از کدخدا شاکی‌ است

خدا در روستای ماست

خدا در روستای ما کشاورز است

من از این روستای سبزو از این بوی شالی میشوم سر مست

خدا هر جا که بوی گندم و آب و علف باشد در آنجا هست

خدا در روستای ماست

خدا در روستای ما کشاورز است

همای مستان

دانلود کنید

کدخدایی که گمان کرده خدای ده ماست

برای دیدن این شعر،بر روی ادامه مطلب کلیک کنید.

ادامهٔ نوشته