وجدان بیدار

PicsArt_1441463060069

در چنین دوران‌های هراس‌آوری،تو گویی بشر رو به قهقرا نهاده است و گله‌وار به سوی توحشِ خون‌آشامانه‌ی آغازین خود،و بردگی و بندگی،وا پس می‌رود.اما همچنان که از پس سیلاب‌ها،آب‌ها به ناگزیر فرو می‌نشیند،همه‌ی خودکامگی‌ها نیز سرانجام از توان می‌افتند،پیر و فرسوده می‌شوند و از پا در می‌آیند؛در فرصت مقدرشان.ایدئولوژی‌ها و پیروزی‌هاشان وابسته به زمانند و زمانه‌ی آنها،سرانجام روزی به پایان خواهد آمد.تنها آرمانِ آزادی اندیشه،والاترین همه‌ی آرمان‌هاست که نامیراست و جاودانه؛به جاودانگی جانِ اندیشمندِ انسانی.و چون از او چند گاهی در بیرون امکان سخن گفتن را بگیرند،به درونی‌ترین لایه‌های وجودی بشر به خلوت‌گاهِ وجدان آدمی پناه می‌برد،به دور از دسترس هر فشار و هجومی.از این رو،سخت بیهوده و باطل است که زورمندانِ زمانه،گمان برند به آزاده‌جانی و آزاداندیشی چیرگی یافته‌اند،تنها به این دلیل که دهان‌ها را دوخته‌اند و بر لب‌ها مهر خاموشی کوبیده‌اند.

با هر انسانی که زاییده می‌شود،وجدانی نو پا به عرصه‌ی زندگی میگذارد و همواره یکی از این میان خواهد بود که بر تکلیف معنوی خویش آگاهی یابد و برای دفاع از حقوق گران‌بهای انسانی و انسان‌ها،به میدان نبرد دیرینه‌سال پا بگذارد و نبرد کند.همواره کاستلیویی خواهد بود که رویاروی کالون‌ها قد برافرازد و در برابر زور و خشونت،از استقلال و آزادی اندیشه‌ی انسانی،به دفاع برخیزد.

«وجدان بیدار-اشتفان تسوایگ»

پ.نوشت:میرحسینِ جان،همان بزرگمردِ آزادیخواه و حق‌طلب با«وجدانی پاک و استوار در جانی بی‌باک و هوشیار»که تمام صفات کاستلیو را با خود دارد و در چنگال کالون‌ها که مذهب را سپر خود کرده‌اند،گرفتار آمده است.

قال روسو

800px-Jean-Jacques_Rousseau_(painted_portrait)

هیچ انسان زورمند و مقتدر تا آن حد قوی نمی‌شود که بتواند تا همیشه فرمانروا باشد،مگر اینکه زور و قدرت خود را تبدیل به حق نماید و اطاعت زورمندان را به صورت وظیفه درآورد.اصل حق زور یا «الحق لمن غلب»از اینجا پیدا شده است.

کسی که از آزادی صرف نظر کند،از مقام آدمیت،از حقوق و حتی از وظایف بشریت صرف نظر می‌نماید(زیرا بزرگترین اختلاف بین انسان و حیوان فهم و فکر نیست،بلکه اراده و اختیار است)هیچ چیز نمی‌تواند خسارتی را که یک‌چنین گذشتی دربر دارد جبران نماید.این گذشت بر خلاف طبیعت انسان است.کسی که اراده‌ی آزاد ندارد،مسئولیت اخلاقی ندارد.

«ژان ژاک روسو-کتاب قرارداد اجتماعی،فصل سوم و چهارم،ترجمه‌ی غلامحسین زیرک زاده»

پ.نوشت:حقِ حکومت در زور گفتن و تکلیفِ مردم در اطاعت کردن،همان است که امروز هم ما را گرفتار کرده است.آن هم حق و تکلیفی که خداوند مقرر کرده است!

لینک دانلود کتاب